ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کردهام
درکنج ویران ماندهام ، خمخانه را گم کردهام
هم در پی بالائیان، هم من اسیر خاکیان
هم در پی همخانهام ،هم خانه را گم کردهام
آهم چو برافلاک شد اشکم روان بر خاک شد
آخر از اینجا نیستم، کاشانه را گم کردهام
چرا از ناراحتیهایت حرف بزنی؟ تا به آدمهای زندگیات فرصت بدهی دوستت بدارند. اندوه را باید درک و ابراز کرد، نه سرکوب یا تهییج. درد نشانهای از زنده بودن است و پذیرفتنش چشممان را باز میکند تا وقتی سر میز شام روبهرویمان نشسته، درکش کنیم.
-دیدن در تاریکی، ماریانا الساندری