این عکس چاپی تو کیف گذاشتن باحال بود. همیشه خوشم میومد عکسم روی میز بابام و کیف خالم بود. خودم عکس بابام و بابا بزرگمو داشتم مامانم عکس داداشمو داشت
انگاری حس میکردی واسه طرف مقابل خیلی مهمی
چرا یادم افتاد چون دردسر شد😂
تو خواب نوشتم:
"واژهها سایهروشن میشوند حرفها نیمهپنهان و احساس در لفافهای از سکوت میرقصد. حضور تو مثل عطری که در باد جا مانده بیآنکه دیده شود حس میشود"
بیدار شدم یادم بود نمیدونم از کسیه یا نه!
همچنان که از ایران و ایرانی زدهام و هیچ رویایی برای هیچ زمانیش ندارم ولی عمیقا دوست دارم که نابودی ج.ا رو ببینم ...
میرم تهوع رو بازخونی کنم که خیلی به حال الانم میاد
سلام!
با شرکت در این پرسشنامه درباره پساب، به حفظ منابع آب و محیطزیست کمک کن!
وقت کمی میبره و تأثیرش بزرگه.
منتظر نظرات ارزشمندت هستیم.
forms.gle/4b2rM2JFBmM2Zh…