زخم دستم چرکی شده و درد داره و کل منطقهی دورش رو متورم کرده. پاستور جونم برام هاری و کزاز زد و آنتیبیوتیک داد. الان هم در حرکتی ناگهانی از دو طرف بهش فشار آوردم و چرک که بیرون زد یاد اسرائیل افتادم.
«چیزهایی که در خود و برای خود کالا نیستند، چیزهایی مانند وجدان، شرافت و غیره، میتوانند از سوی دارندگانشان برای فروش عرضه شوند و بدینگونه به واسطهی قیمت خود شکل کالا را کسب کنند.»
تنها جایی که برای لحظاتی اینجا حسوحال کمونیستی میگیری همین پاستور جونمه. با عزت و احترام و لبخند به صورت رایگان واکسنهای گرون میزنن برات و مشخصا کارشون رو با دقت و عشق انجام میدن.