این خانومی ایتالیایی که امروز توی هایک دیدمش داشت می‌گفت : "وای خیلی خوشحالم که اومدم کوه من هر سال تابستون میومدم کوه و پارسال تنها سال زندگیم بود که نیومدم کوه... ولی خب رفته بودم نیویورک." من واقعا زندگی اینا رو نمی‌تونم درک کنم :)))))))

بخدا که فقط منم که می‌تونم تو همچنین وضعیتی مضطرب باشم! برای تمدید قرارداد از مدیرم پرسیدم که فرصتی برای افزایش حقوق دارم و اون بیشتر از چیزی که انتظار داشتم و تو ذهنم غیرممکن بود پیشنهاد داد و من واقعا از صبح قلبم داره تند تند میزنه که کاش درخواست نکرده بودم! چِمِه من :////

ترکیب گوگوش و اد شیرن یه چیزیه که واقعااا هر ثانیه آهنگ آدم پشماش میریزه :)))) هم یه طوری کثافته هم یه طوری بامزه‌.

بچه‌هایی که ایتالیا هستین/بودین، اگر معلم ایتالیایی خوب سراغ دارین که بهم معرفی کنین خیلی ازتون ممنون میشم.

از بچه‌ها متنفرم.

#NewProfilePic

انقدر این ایتالیایی‌ها بخاطر اینکه نمی‌تونن H رو تلفظ ‌کنن، بهم‌ گفتن Adis، که عادت کردم هر موقع می‌خوام خودمو معرفی کنم آلردی میگم Adis :)))

عشق ابدی عین باتلاقه! اول تو توییتر می‌بینی میگی این چه کثافتیه! بعد تو اکسپلور اینستا دعواشون میاد تا آخر ویدیو نگاه می‌کنی! بعد میبینی تو یوتوب میخوای خلاصه برنامه رو پیدا کنی و بوم یهو به خودت میای می‌بینی داری قسمت ۷ رو می‌بینی :)))))))

من و رضا تصمیم گرفتیم بزرگ شدیم سیاوش بشیم :)))

وقتایی که آدما سر کار مهربونن کار کردن گوگولی میشه. مثلا جورج باهام شوخی میکنه و ادای Hello گفتنم رو در میاره یا ماتیلده بهم زنگ‌ که میزنه لحنش مهربونه و میپرسه با بقیه میرم ساردنیا یا نه، یا وقتی نیکولو میگه می‌خواد برنج درست کنه من از حسی که بوی برنج بهم میدم میگم و همدلی میکنه

واقعا کاش می‌شد یک بار به دنیا بیام و به جای ناتالی زندگی کنم! همین استدیوی گوگولی‌ای که همه جاش بوی رنگ روغن میاد رو داشته باشم، نقاشی‌هام به در و دیوار باشن، با گوچی کار کنم، برای هرمس طراحی کنم و همین جای درستی که هست، باشم!

- من اصلا گریه‌مو هیچ‌کس تا حالا ندیده! حتی مامانمم که بعدا این ویدئو رو می‌خواد ببینه هیچ‌وقت گریه‌ی منو ندیده + عین جفت‌گیری کلاغ :)))))))))))))))))))))))))))))))))

بچه‌ها عشق ابدی هستا، PMS کاری می‌کنه تو با اونم گریه کنی!

بعضی وقتا یه اتفاق بدی میوفته که شما می‌دونی خوبه که این اتفاق بده افتاده چون با وجود اینکه یه چیزی ازت می‌گیره قراره بهت یه چیز خوب بده و با منطقت کاملا جوره اما خب استرسِ مهاجر بودن، بهت اجازه نمیده بفهمی بدبخت نشدی و اتفاقا آینده روشنه! چی بگم والا! درست میشه.