عزیزانی که خود یا خانواده شان در طی جنایت رژیم فاشیست_نازیست دچار ترومای روان شناختی شده اند می توانند به طور رایگان از درمان من و برخی همکارانم استفاده کنند
(دارو درمانی و روان درمانی)
این که شهروند ایرانی خیال کند نظامی چون نظامی ست پس جان باختنش بیاشکال است از هزار درد بدتر است، این که ایرانی خیال کند سرباز کشورش لایق کشته شدن است دردی ست که به زبان نمیآید
کاش میشد از همه جا رفت. از همه پیامرسانهای مزخرف، از همه شبکههای آشغال اجتماعی، کاش میشد رفت گوشه اتاق، نشست یک گوشه برای ابد، خیره شد به قالی و صدای آدمها را از زندگی برید.
کاش یک گودال داشتم، میرفتم تویش، درنمیآمدم، کسی هم نمیدانست من گوشهای نفس میکشم.
بچهها رو داشتم میخوابوندم، صدای انفجار دور میومد. استرس گرفتم الان مامانم هول کرده زود سمبل کردم اومدم تو هال گفتم صداها رو میشنوی؟ خیلی خونسرد گفت اره، چیزی نیست دارن مهمات منفجر میکنن!
مادر تو از کی اینقدر رله شدی با این قضیه :)))
«پيرمرد به زنش گفت: بيا يادي از گذشتههاي دور كنيم. من ميرم توي كافه منتظرت ميشينم و تو بيا سر قرار، بعد باهم كلي حرفاي عاشقونه ميزنيم...» اين صفحه از كتابي پاره است كه در حياط افتاده. حياط خانهاي در بنبست وحدتي در خيابان اشرفي اصفهاني تهران...
پرستاران بیمارستان شهدای تجریش اذعان دارند که بدن بیسر زیاد دیدند، مغز ترکیده دیدند، مادر ۹ ماه باردار از ماشین بیرون کشیدند که مادر و جنین هردو مردند، دست و پا و انگشت بود که پیدا میکردند. این نقطه از شهر، وسط چهارراه قدس، چسبیده به بازارچه تجریش، غیرنظامیترین جای تهران بود..
سوپروايزر بخش بحران ميگويد: «وقتي حمله شد همه در قامت امدادگر زديم به خيابان. ميدان قدس جا براي سوزن انداختن نبود. مرد و زن و بچه بودند كه گوشهاي، خونين و زخمي افتاده بودند..