از اون روزاست که از صبح که بیدار شدم سنگینم، اضطراب دارم و نمیدونم ریشش چیه، مدام سعی میکنم در لحظه باشم و پرهیز کنم از رفتار هیجانی با بچه ها، و چه کار سختی حقیقتا😩
دیشب به پسر بزرگه گفتم ، فردا روز مادر پسریه قبل اول مهره، بریم که خوش بگذرونی و هرچی که تو میخوای..اینم یه یادگاری از امروز که یادم بمونه و یادت بمونه که تلاش کردیم روز خوب بسازیم.