ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile
ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ

@mohsenmasih1989

𝕎𝕖 𝕨𝕚𝕝𝕝 𝕒𝕝𝕝 𝕕𝕚𝕖, 𝕖𝕟𝕛𝕠𝕪 𝕥𝕙𝕖 𝕤𝕚𝕝𝕖𝕟𝕔𝕖 𝕠𝕗 𝕥𝕙𝕖 𝕟𝕚𝕘𝕙𝕥. 🪐🌙
🌵

ID: 1643691276145942528

calendar_today05-04-2023 19:05:35

6,6K Tweet

3,3K Takipçi

4,4K Takip Edilen

ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

این بود نصیب ما ز دیوان قضا ما را چه گنه قسمت ما این کردند پ ن: خسته‌ام، من واقعا ز اندازه بیرون خسته‌ام.

ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

خِرِ تنِ تکه‌پاره‌ی گذشته، که پیراهنی لُخت از معنا پوشیده را میگیرم و آن را به سمت دفتر نوشته‌هایم میکشانم، حبسش میکنم و هر روز تکه‌ای تنهایی جلویش می‌اندازم تا سیر شود و شاید شاید شاید دست از سر شب‌هایم بردارد!

ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

خسته‌ام، هیچ چیز به من مربوط نیست! ثانیه‌ها را گذاشته‌ام باهم بازی کنند بازی‌ها را گذاشته‌ام با من بازی کنند درِ اتاق را رو به آینده و نصیحت‌های مادر بسته‌ام و گذشته را از دهان مورچه‌هایی که تکه تکه آن را می‌برند نمی‌گیرم.

ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

قرار بود دردی که ما را نمی‌کُشد، قوی‌ترمان کند‌. یادت هست؟ دیروز گوشه‌ی کاغذ نوشتم: گاه دردی که ما را نمی‌کُشد، کاری می‌کند آرزوی مرگ کنیم... زندگی آدامسی‌ست که شیرینی‌اش را از دست داده و حال تنها فَک‌ها را به درد و صدا می‌اندازد.

قرار بود دردی که ما را نمی‌کُشد، قوی‌ترمان کند‌. یادت هست؟
دیروز گوشه‌ی کاغذ نوشتم:
گاه دردی که ما را نمی‌کُشد، کاری می‌کند آرزوی مرگ کنیم...
زندگی آدامسی‌ست که شیرینی‌اش را از دست داده و حال تنها فَک‌ها را به درد و صدا می‌اندازد.
ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

ما را به میانِ جنگ آورده‌اند ما را که مجروحِ جنگ‌های درونمان هستیم ما ویرانه‌‌هایی میان ویرانه‌ها به ریزپرنده‌ها چه احتیاج؟ ما با صدای پرنده‌ها می‌لرزیم به مشت مشت جنگده چه احتیاج؟ ما به تلنگری فرو می‌ریزیم...

ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

این شاید آخرین توئیت باشه، تا وقتی که حال و روزگارم خوب شد. برای مدتی، فقط سکوت حرف می‌زند؛ اگر حالی و دلی باقی بود، باز هم می‌نویسم. مراقب خودتون باشید 🤚

ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

سلام رفقا خب، هیچوقت زندگی اونطوری که ما می‌خواستیم پیش نرفته و ما مثل عروسک خیمه شب بازی که فقط با چند تا نخ وصلیم به دست سرنوشت؛ اما سعی کردم که امیدوار باقی بمونم به نخی که من رو مثل بادبادکی به زندگی وصل نگه داشته، تا بتونم ادامه بدم. پس، دوباره برگشتم 🤚

ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

ازم گله نکن، نمیتونم توضیح بدم که چرا مدام سرفه میزنم؛ نه! سیگار مسببش نیست، چرنوبیل رو هم نبلعیدم! اتفاقا دکتر گفته که ریه ام تمیزه، ولی خودم دلیلشو میدونم و هیچ کدوم از اینا نیست! یه شب صدای شکستنی رو توی سینه ام شنیدم که مطمئنم خرده شیشه هاش نمیتونه از ریه ام دل بِکَنه.

ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

کوچ کرده‌ام از بین شما؛ در به در شده‌ام در کوچه‌های بی‌خیالی‌! نه صدایی، نه نگاهی، دل بریده‌ام از آینه‌ها،از پناهِ بی‌پناهی مانده‌ام با سایه‌ام، خسته از هر هم‌صدایی در هوای بی‌کسی، بی‌خبر از آشنایی شب، مرا تا صبح می‌خواند،بی‌نشانی،بی‌دلیلی مثل مه روی کوه‌ها،بی‌سخن،بی‌ هیچ میلی...

ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

صدایم کن حالا که نخ‌های پاکتِ سیگار و نُت‌های موسیقی تمام نشده‌اند از سکوت می‌ترسم از پاکت‌های خالی می‌ترسم می‌ترسم این خانه این‌بار خیابان را به خود راه بدهد و گربه‌های بیچاره‌ی کوچک جنازه‌ی مرا نشناسند، از سکوت می‌ترسم فردا جای خالی کلمات را در دهنم خاک پُر می‌کند

صدایم کن
حالا که نخ‌های پاکتِ سیگار و
نُت‌های موسیقی تمام نشده‌اند
از سکوت می‌ترسم
از پاکت‌های خالی می‌ترسم
می‌ترسم این خانه این‌بار
خیابان را به خود راه بدهد و
گربه‌های بیچاره‌ی کوچک
جنازه‌ی مرا نشناسند،
از سکوت می‌ترسم
فردا جای خالی کلمات را در دهنم
خاک پُر می‌کند
ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

اونقدر دنیا محتمله که می‌خوام از این به بعد هرچی می‌گم، یه "شاید" به اول آخر جمله‌ام اضافه کنم.

ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

زخمی که دیده نمی‌شود، بیشتر درد دارد. کار من از دست زدن هم گذشته، به زخم‌هایم اگر نگاه هم بکنی می‌سوزد.

ꪑꪮꫝડꫀꪀ ツ (@mohsenmasih1989) 's Twitter Profile Photo

گفته‌اند خدا انسان را از گل آفریده است؛ مادامی که هر انسانی، گرمایِ کوره‌ی درد به تنش خورد، پخته‌تر شده و دیگر آن نادانِ قبلی نخواهد بود! آیا شرطِ فهمیدن، عبور از درد و رنجی سوزان و کلمه جهنم، اجباری‌ مطلق است برای کسانی که نفهمیدند و در بندِ تکرارند؟! تکرار تکرار تکرار