بچه ها من نمیدونستم شیعه توی توییتر فحشه.

کاش همه تون یه دست نداشتید ولی من لندکروز داشتم.

این ژانر که محتویات کیفشون رو میذارن برام خیلی حس خوبی داره من حتی محتویات کیف خودم هم برام هیجان انگیزه

میخوابم و شاید در خواب چیزی از این عالم مادیِ پوچ، مانعِ من و تو نبود.

داشت از کتک خوردن شدیدش با کمربند توسط پدر و مادرش میگفت. چرم گاویِ سنگین. کاری ندارم که تند و افراطی مذهبی بودنش، به خاطر همین نگاهیه که از پدر یاد گرفته که قدرت یعنی مجازات و خدارو هم اینگونه میبینه. بچه ها! کتک زدن واقعا کار حیوانی ‌ایه. چطوری آدما میتونن اینکارو کنن؟

خورشیدِ می ز مشرقِ ساغر طلوع کرد گر برگِ عیش می‌طلبی ترکِ خواب کن

بد نباشه من از ژانر مورد علاقه م نذاشتم🙂‍↔️🎀

هربار کسی سادات صدام میکنه، احساس میکنم بار اوله روحم، جلا پیدا میکنه...

توی زندگی خودت هر آدمی رو راه دادی، دادی. از آدم بلاتکلیف ولی یک کیلومتر حداقل فاصله بگیر

خدا، یه مدت طولانی، من رو در ابتلا انداخت و هنوز ادامه داره... بابا، خونه، وسایلم، روابطم. نمیدونم ازاین زندگی و وضع کنونیش چی بنویسم که یادم نره چیارو گذروندم ولی نوشتن که نمیخواد انگار این بلاها، تا ابد برام تازه‌ست. تمام بدنم از رنجشون زخم شده و این، یادگار امتحانه.

فکر میکردم تا ابد دوستت خواهم داشت حالا ولی، هیچ فرقی با آدم های رهگذرِ گوشه‌ی خیابان نداری. بگو من چه کنم با این عاشقی بلد بودنی که بی معشوق، روی دستم مانده است؟

رجائی کربلا، خذ عمري و ارزقني کربلا ...

اگر پا به نجف نرسیده، بمیرم، می آیی؟

قهوه، زهرِ مارِ خوبِ من...

من به آن‌چه دیده ام هم، مشکوکم ! شما به آن‌چه شنیده اید ایمان می‌آورید؟

گروهی که شخصی رو بت میدیدن، تصمیم گرفتن از جایی به بعد او رو، شیطان رجیم بنامند. من در این میان، نپذیرفتن چیزی که به چشم ندیدم رو انتخاب کردم و قدردانِ او هستم. چرا که یقین دارم تمام ما، خاکستری هستیم و برای مشابهت نداشتن خطاهامون، دیگری رو متهم میکنیم. وگرنه که خطاکاریم ما هم

هرکه شود صید عشق، کِی شود او صید مرگ؟

چه عشق از برانی که تنها مانده اند.

وای! از این نیش هایِ بازِ دردسر سازِ نصفِ شبیِ موقع چت دارم میبینم از خودم. خدا به خیر کنه...

زیباترین پیشنهاد زندگیم رو از یه پسر بچه‌ی ۴ ساله گرفتم. گفت: خاله، میشه بیای توی قبیله‌ی من؟🥹😍😭