چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile
چرا کشتیش؟...

@koshtamesh

وقتی کسی بهت خیانت کرد ،، مخصوصن اگه رفیقت بود بُکُشِش .... حتمن بُکُشِش...کابوس شب و روز زنان ایرانی ☠️💀

ID: 2392769267

calendar_today08-03-2014 03:38:20

7,7K Tweet

1,1K Followers

1,1K Following

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

پدرم منو دو سالم که بود ی کوله پشتی با دو تا آجر انداخت رو دوشم و مث سگ از خونه پرتم کرد بیرون..تو کوچه و خیابون و جنگل پرسه میزدم تا الان ...اما هیچوقت از پدرم شکایت نکردم ... بلکه همیشه ازش ممنونم که در همون کودکی دنیای بی رحم رو بهم نشون داد. نشونم داد که به پدرم حتا تکیه نکنم

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

آقای قاضی من هرگز شیر مادرم رو نخوردم… دایه‌م یک ماده‌گرگ بود. به‌جای لالایی، زوزه شنیدم و به‌جای نوازش، چنگال. از همون روز فهمیدم سرنوشت من انسانیِ ساده نیست. طبیعت، من را بین گرگ بودن و انسان بودن قرار داد و من ناگزیر اولی را انتخاب کردم ....

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

آقای قاضی می‌دونی مشکل چیه؟ نفرتی که از این مردم دارم... دیگه جایی واسه نفس کشیدن برام نذاشته. مرگشون کمه،خیلی کمه، باید همه‌چیزشون غرق بشه. توی خون… اون‌قدر که بوی تعفنشون، سال‌ها بعد هم بمونه. فقط ی دریای خون می‌تونه این عطش رو سیراب کنه.. و باور کن، غرق شدنشون، تازه شروعشه

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

کامنت ها رو بخونید .... به حرفهای من اعتراض می‌کردید بوگندوهای کله پوک...؟ شما ماده های ایرانی باید تا عمر دارید جق بزنید .... هاهاها آره اروپایی ها عاشقتونند .... احمق های نادون ... prag رو عشق است ... 😄😃

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

من تابحال چندبار عکس پا مفتی گرفتم، با اکانت دخترونه فروختم به ۴ نفر دونه ای ۱۰ یورو ..... داشتم به پنجمی هم می‌فروختم که اون ناقلا زرنگ بود اول گفت ویس بده ... بلاکش کردم

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

آقای قاضی ۱۶ سالم که بود به ی پسر همسن خودم تجاوز کردم و به ۱۹ ماه حبس محکوم شدم... وقتی در کانون کودکان بودم..... روزی دوبار به هم بندی خودم تجاوز میکردم .....

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

آقای قاضی تو گوشیم بیشتر از ده هزار شماره دارم.....‌ نصفشون به این فکرند که چجوری برام چاه بکنند ... و نصف دیگهشون به این فکرند که چجوری از دستم نجات پیدا کنند ...... به نظرت وقتی برام مشکلی پیش اومد، به کدوم یکی‌شون زنگ بزنم....!

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

چرا کشتیش...؟ با رفیقم ی دوست دختر اشتراکی داشتیم... از اول قرارمون این بود که فاز عاشقی برنداریم و سه تایی فقط خوش بگذرونیم.... چند شبی رو با همدیگه همه کار کردیم .... اما ی روز صبح گفت: دیگه بهش دست نزن .. من عاشقش شدم. و قراره باهاش ازدواج کنم.. احمق شل مغز بود... کشتمش

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

نمی‌دونم چند سال باهاش بودم... روز و شب، ماه و سال... ی بارم لمسش نکردم... چون می‌ترسیدم حتا وزن دستام براش سنگین باشه. من حتا بغل کردنش رو هم جنایت می‌دونستم. اما آخرش..قاتلش شدم. نه چون می‌خواستم از بین بره، نه.. چون فهمیدم تنها راه نجاتش از این دنیا، این بود که خودم تمومش کنم

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

اینو به سگ نشون بدی،میفهمه این صبحانه است ..... اما شماها از سگ پست ترید که حرف این جنده دوزاری مفلوک رو لایک کردید ..... من دوستم بیمارستان بود و شام که براش می‌آوردند، میرفتم به بهونه عیادت، دونفری میخوردیم . همیشه با شما ایرانی های لجن مشکل داشتم ... خداروشکر ترک تابعیت کردم

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

اسم و نشانم عوض شد، شناسنامه‌ام باطل شد و هیچ غمی ندارم.به من می‌گویند وطن‌فروش..یک سوال از شما دارم آقای قاضی، ، مگر کسی هم هست که یک توالت پر از لجن را بخرد که من بخواهم بفروشمش! من تازه سرم بلند شد، از اینکه هم‌وطن یک مشت دزد و جنده نیستم.من هیچی نیستم.. یک بی سرزمین تر از باد

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

همیشه برام سؤال بود که تو کی وقت کردی تا این حد پست‌فطرت و کثیف بشی… که یهو یادم افتاد… هرکسی آینه‌ی خودشه. اون چیزی که می‌بینم، انعکاس خودمه یا زخم‌هاییه که دنیا تو وجودم کاشته. شاید تو واقعن تغییر نکردی رفیق، این منم که دارم با چشمِ خسته و دل زخمی نگاهت می‌کنم....

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

آقای قاضی دیشب خواب دیدم کلاغا از آسمون ریختن، پاهاشون مثل ستونای سیاه تنمو خرد می‌کردند، نوکشون رو مثل تبر روی سرم می کوبیدند، انگار دنبال ریشه‌ی روح بودن. می‌گن وقتی کلاغ این‌جوری بیفته به جونت، یعنی قیامت درونت شروع شده.... و من دیشب در سکوت، جهان خودمو دیدم که فرو ریخت...

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

آقای قاضی همینه که هست... من همون آدم بی‌نزاکت عوضیم که هیچ‌کس طاقت ی دقیقه حرف زدن باهاشو نداره. زبونم از تیغ تیزتر، دلم از سنگ سردتر. هرچی صفت بد تو لغت‌نامه پیدا کنی، من ی جوریشو زندگی کردم. مثل ی پادشاه کور. هرجا رفتم، ردّی از خرابکاری، دلی شکسته، اعتمادی لگدمال‌شده گذاشتم..

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

چرا کشتیش...؟ بارها بهش هشدار داده بودم که من بچه نمیخوام.... روز به روز هم داشت شکمش ورم می‌کرد و هی به من می‌گفت دارم چاق میشم و این شکم قلمبه ربطی به حاملگی نداره.....ی روز که دوربین خونه رو چک کردم دیدم داره با بچه تو شکمش صحبت میکنه... اینقدر لگد زدم تو شکمش که جفتشون مردند

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

آقای قاضی یادمه فقط ۳ سالم بود، صدام می‌زدند: های جنگلی کثیف... تحقیرشون مثل خنجر نشست توی وجودم،،، ولی منو نکُشت... منو ساخت.... حالا هر بار که از دردشون می‌نالند،، من فقط لبخند می‌زنم.... چون اشک‌هاشون سوختیه برای هیولایی که خودشون ساختند.....

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

آقای قاضی به من از خانواده نگو، من به این کلمه آلرژی دارم،چون برای من هیچ‌وقت معنی پناه نداد.از همون بچگی تو جنگل و تاریکخونه‌ها با ترس خورده‌شدن بزرگ شدم.دزدی، خشونت، دروغ اینا برای من شدن بازی، شدن سرگرمی. برای تو اما خانواده بود یعنی سفره‌ی پهن، دیوارهای امن، آغوش گرم مادر ..

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

آقای قاضی ضعیف‌ها وقتی مست می‌شن زبون پیدا می‌کنن....قوی‌ها وقتی مست می‌شن سکوتشون سنگین‌تر میشه.....اونایی که چیزی برای گفتن ندارن، خودشونو توی لیوان مشروب پیدا می‌کنن....اونایی که همه‌چیو دیدند، توی سکوت دفنش می‌کنن.... مستی فرق بین ضعف و قدرت رو لو می‌ده....

چرا کشتیش؟... (@koshtamesh) 's Twitter Profile Photo

شهر زیر پایم سرخه، نه از خون، از ترسِ من. نخ‌های نامرئی می‌کشم و همه رو به جون هم میندازم..من واژه ها را مثل گرد نمک میپاشم روی زخم‌هاشون.خنده رو از یادشون بردم، فقط خیانت تو جیب‌هاشونه. من وسط این هرج‌ومرج ایستاده‌ام، بدون غرور و بدون پشیمانی تماشاگرِ سردِ سقوطِ روزمره‌ی آنها.