فکر میکنم یکی از ظالمانه‌ترین تجربه‌های هر آدمی، تجربه‌ی‌ کور شدن یه ذوقِ خیلی عمیقه. یهو برای یه مدت طولانی همه چیز تاریک می‌شه.

وقتی حال یکی خوب نیست نصیحتش نکنید وقتی حال یکی خوب نیست نصیحتش نکنید وقتی حال یکی خوب نیست نصیحتش نکنید وقتی حال یکی خوب نیست نصیحتش نکنید وقتی حال یکی خوب نیست نصیحتش نکنید

از آدمایی که زیاد پولدار نیستن اما شبیه پولدارا خرج میکنن خیلی خوشم میاد:)))

حال مامانم خوب شه:)🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️

همه لاغرن، همه خوشگلن، همه پولدارن، همه دارن اپلای و مهاجرت می‌کنن. جز من.

دلقک مورد علاقم خودمم وقتی میگم برام مهم نیست و بعدش گریه میکنم.

🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️خدایا یه نوتیف برام بیاد که هی بخونمش هی باورم نشه 🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️🕯️

بدترین نوع خشم، خشمیه که نسبت به خودت داری. اون لحظه‌هایی که میگی چرا نفهمیدم؟ چرا اعتماد کردم؟ چرا زود گذشتم؟ چرا موندم؟ ولی واقعیت اینه که اون موقع فقط به اندازه همون روز می‌دونستی. اون تصمیم‌ها رو با درک همون موقع گرفتی. پس از خودت دلگیر نباش. اشتباه کردی؟ خب کردی، همه میکنن!

دوستان باور کنید غم وزن داره! وقتی غمگینی کندتر میشی، اگر دراز کشیده باشی نمیتونی بلند شی، راه رفتنی دوست داری پخش زمین شی. اصلا انگار دستگاه پرس داره بهت فشار وارد میکنه:)))

بچه‌ها راستش من فقط تظاهر می‌کنم که پذیرفتم عشق برای من نیست. نپذیرفتم، بابتش غم دارم، دقیق‌تر بخوام بگم قلبم داره بگا می‌ره.

آدمی‌زاده دیگه؛ ساعت‌ها درازکش به سقف خیره می‌شه‌. ولی تو خیالش، با خودش می‌جنگه؛ از یکی انتقام می‌گیره؛ یه جایی رو ترک می‌کنه؛ خسته می‌شه؛ می‌خوابه!

برای این غصه زیادی کوچولو ام.

انتظارشو داشتم، ولی نمی‌خواستم این ‌جوری بشه.

آذر🕯🕯عزیزم🕯🕯لطفا🕯🕯پر از🕯🕯اتفاق🕯🕯خوب🕯🕯و🕯🕯جالب🕯🕯باش🕯🕯.

من امسال،غمگین ترین نسخه خودمو دیدم.

این دیگه چه مسخره بازی ایه میخوایی بیام پیشت؟میخوایی بریم فلان جا؟میخوایی فلان چیزو بخرم برات؟بابا نپرس فقط انجام بده

عاشق نمی‌شینه نگاه کنه از دستش بری. عاشق پیگیره، عاشق با چنگ و دندون نگهت می‌داره.

به چه آدم‌های ناامیدکننده‌ای اینهمه امیدوارم بودم.

الان تو همون نقطه‌ایم که قمیشی میخونه : تو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چی‌، منو به محبتِ دو روزِ مهمون کردی؟!

هروقت کارات نشد یاد کارایی که با من کردی بیوفت عزیزم.