یه سالن پیدا کردم تو خیابون خودمون که ۴ قدم با خونه فاصله داره. همه خدماتش ۱۰/۱۰. اصلاح ابرو و کوتاهی مو رو ۶۵۰ ازم گرفت؛ تازه یه سشواری هم به موهام کشیده که تا به امروز ندیده بودم. 🙂‍↔️🙂‍↔️

ریا نباشه بنده خوشحالی امروزم رو مدیون صبر و سکوتم هستم. خاضعانه تا ۲۴ ساعت اجازه میدم بنده رو الگوی زندگیتون قرار بدین. اسوه اخلاق، اسطوره صبر. 🥹💅🏻

سلام افسانه هستم اسکوپ اول پروتئینمه. =)))))

معلومه که بهش فکر می‌کنم. بهش فکر میکنم و جلو جلو هم براش ذوق می‌کنم. حتی اگه قرار نیست هیچ‌وقت برام اتفاق بیفته؛ بازم من حسابی بهش فکر می‌کنم تا حقِ رویا بودنش حتی شاید تو‌ خوابم ادا بشه. 🙂‍↔️✨

با این داستانِ بیاید پولامونو بذاریم رو هم برای فلانی کادو یه چیز بخریم هم گاهی خیلی اوکی نیستم. بنظرم هر کی یه چیز کوچولو بخره. تعداد کادوها زیاد باشه؛ طرف دونه دونه باز کنه هی ذوق کنه جالبتره.

پارسال دیت اولمون بهم گفت: یکاری میکنم بارون بیاد. هواشناسی رو چک کردم هیچ خبری از قطره‌ای بارون نبود. رفتیم و شب در کمال ناباوری بنده بارون بارید. =))) اون شب این توییتمو چند نفر برام فرستادن گفتن وقتی بارون بارید یاد تو افتادیم. فردا قرار گذاشتیم دوباره بریم همونجا. 🙂‍↔️✨

این عبارت "خانم‌های زیبا با من پرابلم ندارن" اصلاً بنظرم درست نیست. درستش اینه که هر خانومی که با من پرابلم نداره؛ زیباست. هر کی هم با من پرابلم داره شبیه نامادری سیندرلاست. تمام. 🙂‍↔️🙏🏻

شما حس نمی‌کنید که همه دارن به صورت خیلی تکراری، با یه الگوی تکراری، سورپرایز میشن و ذوق هم میکنن؟! من که دیگه اطرافم کمتر کسی رو میبینم که خوشحالی منحصربه‌فرد خودش رو بشناسه و بهش بپردازه. [ناراحت‌کننده]

امروز با رئیس کلاس داشتیم. بهش زنگ زدن گفتن: یه بلاگر اومده میگه من میخوام یک ساعت قبل و بعد عملم رو فیلم بگیرم. تخفیف هم میخواد؛ میگه: میذارم تو پیجم تبلیغ بیمارستانتون. رئیس گفت: چی؟ بیمارستان تبلیغ نمیخواد هیچ، ودیعه کامل بگیرید و اون دو ساعتم تعرفه براش تعریف و حساب کنید. =))

جدی تعریفتون از آدم تاکسیک چیه؟!

مگه چقدر ناراحتم؟! انقدر زیاد که بسته‌ای که چهار ساعته پست آورده رو باز نکردم.

برادرزاده‌ ۴ ساله‌م رو با خودم بردم بیرون. خورد زمین. بلند شد یکم راه رفت؛ یهو بلند گفت: زانوم درد میکنه رفتیم خونه شربت "اُمِ‌گاسم" میدی بخورم؟! =)))))) بهت افتخار میکنم پسر "اُم‌ِگاسم" تُرک‌ترین حالتیه که میشه اُمگاسه رو تلفظ کرد. =))))))

بسه دیگه خسته شدم. بیا بشینیم چایی بخوریم و احمدکایا گوش بدیم.

این دوستمون تو یه شهر دیگه مراسم عروسیشو گرفت و من نتونستم شرکت کنم. بهم زنگ زده که بابت کادو ممنونم ازت خیلی به یادت بودما؛ اسمتو نوشتم گذاشتم کف کفشم. =)))))) خب الان لیترالی بختمو لگد کردی که زن. =(((((((((

امروز کنار خریدای سوپرمارکتم؛ اینا رو هم برام گیفت فرستادن. خیلی بامزه بود. ذوق کردم.🥹

صبح بیمارستان بودم دیدم بارون میباره؛ هوس کیک خونگی داغ کردم. رندوم یادم بود این همکار جدیدم گفته تولدش اواخر آبانه. منم کیک رو به بهونه تولدش سفارش دادم. جوری ذوق‌زده و سورپرایز شد که باورم نمیشد. میگفت: فقط بانک بهم تبریک گفته بود. این شد شیرین‌ترین کیکی که تا امروز خوردم.✨✨

متاسفانه آب از طبقه کشتی ما هم خارج شد بچه‌ها. (از ۱۱ شب تا ۵ صبح قطعه.)

چرا همه به این آقا توپیدن؟!؟ اگه اون خانوم تو دیت دوم، آقا رو با وسایل اولیه‌ی زیستی همراهش، تو آغوش طبیعت رهاسازی کرده بود؛ الان کار به اینجا نمی‌کشید.

حاضرم ماهانه یه پولی بدم یه نفر نیم ساعت زودتر از خودم بیاد خونه چایی دم کنه. واقعاً وقتی از سر کار میرسم خونه و چایی آماده نیست حس میکنم به ترک درونم بدجوری بی‌احترامی شده. :(