This meeting could've been a poem

بدبینی یک نوع سپر و مکانیزم دفاعی در برابر سرخوردگی و ناامیدیه.

For a long time, I was content to be the knife that others wielded. But lately, old wizard, I have felt more like the hand than the knife.

Sierra Leone is such a beautiful name for a country

every word wishes it could sound as fun as falafel

«او به همان دلیلی عاشقم است که یک گرسنه‌ی روبه‌مرگ عاشق هر آب‌زیپویی که جلوش می‌گذارند. در این قیاس من نقش آب‌زیپو را بازی می‌کنم.»

پودر آویشن

شاید مسبب اینکه جغدها به شومی و بدشگونی مشهور شدن Great Horned Owl ها بودن وگرنه Barn Owl رو ببینید چقدر گوگولیه

در حال حاضر امکانش هست که از شدت غم و غصه تصعید بشم ولی منتظر اون روز می‌مونم همچنان

Kurdish mother with her baby in her arms, 1990s.

We're All Mad Here

درست متوجه شدم الان ایشون به تهدیگ گفت برنج سوخته؟

عملاً غیرممکنه و با مفهوم تازگی در تناقضیه ولی کاش حس تازگی هیچوقت از بین نمی‌رفت

یه حس صمیمیت خاصی داره وقتی پنجره رو باز می‌کنی و صدای تلویزیون/رادیو/آهنگ یکی از همسایه‌ها آروم میاد داخل اتاق

خود سیب به تنهایی میوه جالبی نیست ولی محصولاتی که با طعم سیب تولید می‌شن جالبن

فرض کن این رنج‌ها گنجن