موندن در جایی که بهش تعلق نداری تو رو درگیر رنجی فرسایشی و بی انتها میکنه حالا اون جا میتونه یک آغوش اشتباه باشه میتونه یک رابطه دوستانه نامناسب باشه میتونه یک شغلی باشه هر روز با ناراحتی برای رفتن سر کار از خواب براش پا میشی میتونه یک معاشرتی باشه از جنس افکار تو نیست اون جا

تبریک بگیدبهمون ای معمولیها

امروز از بقیه ی روزها به پایین پریدن فکر کردم جالب

شبخیر

در انتهای روز زیبام چاقو رو برداشت فرو کرد تو قلبم یه بار به راست یه بار به چپ چرخوند و کشید بیرون :)

مقصر خودمم دیگه چه میشه کرد هیچ

امروز رو میتونم بدترین روز کاری ای که توی زندگیم داشتم نامگذاری کنم و تازه هنوز ۱۱ صبحه !!!!!!!!! با پلیس و دعوا و داد و بیداد و گم شدن گوشی شروع شد

ولم کنید خسته شدم

منم + خستگی از جنگیدن برای هرچیزی هرررررررررررررر چیزی

اومدم ته دنیا که غذای مورد علاقه رو بخورم شاید حالم بهتر بشه کشکک

دیگه باد پاییزی میاد

برم خودمو برسونم به دریا

ستاره دریایی بهم سلام کرد

اومدم مسجد

کاری که باد و دریا الان با ما روی کشتی کرد افغان با ایران نکرد :)))))))

دیشبم اگه بغل نداشتم امروز پر پر بودم

ازین دسته گلا بیشتر خوشم میاد خودت انتخاب کردی خودت چیدی رنگی پنگی کنار همدیگه

الان رسیدم خونه و اتو ۱۲ ساعت روشن بوده 🙂‍↕️

خواستن تو برای من فراتر از روح و تنه راز همیشگی شدن همیشه از تو گفتنه خواستنت رو گایییدم

تو این روزهای بیکسی اگه به دادم نرسی یه روز میای که دیر شده نمونده از من نفسی اومدنت رو گاییدم