میری بزنین بزنی یک ساعت باید بگی پاک کننده باک نمیخوام دست از سرم بردار، میری کارواش میگی شستن معمولی میخوام بعد میای حساب کنی میگه نه من مواد نانو زدم، خب تو بیخود کردی. نمیدونم رو پیشونی من چی نوشته که اینجور برخورد میکنن با آدم.😑
از دندون پزشکی اومدم بیرون هنوز دهنم بیحس بود، یه قهوه گرفتم که بخورم ولی نمیتونستم با لبهای بیحسم نی رو بگیرم یادم اومد ماههای آخر حتی با نی آب خوردن هم واست عذاب شده بود، قهوه رو پرت کردم وسط خیابون و برای سرنوشتی که حق من و تو نبود زار زدم...
این بچه رو ماه پیش بالای سر جنازه مامانش که ماشین بهش زده بود پیدا کردم. یک چشمش رو متاسفانه از دست داده، خیلی مهربون و آقاست اگر میخوای سرپرستش بشی بهم بگو.
گه تو این دنیا که ذرهای عدالت توش وجود نداره وگرنه یکی با ۸۴ سال سن به من نمیگفت خدا مادرت رو رحمت کنه. تو فقط ۵۷ سالت بود، همیشه زحمت دنیا رو کشیده بودی هنوز مونده بود از زندگیت لذت ببری. آخه تو کجا مردن کجا عزیز من...
سالن بد، نمایشنامه بد، شوخیهای جنسی که ازشون خنده در بیاد، شعارهای بیخودی، بغل دستی فوق العاده بیشعور، تبلیغات توسط بلاگرها که بعدش متوجه شدم،
باعث شد ۸۰ دقیقه عذاب بکشم. تنها نکته مثبتش برای من خوندن لالایی بود..
امروز وقتی دکتر داشت دو تا از دندونهامو جراحی میکرد، شروع کردم به گریه کردن بنده خدا فکر میکرد بخاطر درد و بهم دلداری میداد ولی نمیدونست بخاطر اونی که باید باشه نازم رو بکشه و ديگه نیست دارم گریه میکنم...
میدونی عزیز من، قبل از رفتن دکتر چون میدونستم جراحی سنگينی دارم برای خودم سوپ، آبمیوه و حتی بستنی گرفتم ولی واقعا دلم میخواست تو بودی و تو این کارها رو برای من میکردی، حتی نگرانم میشدی.
کاشکی میدونستم تا چقدر دیگه نبودنت رو باید تحمل کنم؟