دلم رفتنی میخواهد از جنس رفتن شمس الحق تبریزی
که فرمودند:
خواهم این بار آنچنان رفتن
که نداند کسی کجایم من
همه گردند در طلب عاجز
ندهد کس نشان ز من هرگز
سالها بگذرد چنین بسیار
کس نیابد ز گرد من آثار….
…….
شب باشد و رویای دو چشمان قشنگت
دلتنگی و تنهایی من با دل سنگت
بیمار و خمار دل شیدای تو باشم
افسون تو و بغض منو آن دل تنگت
حال دلتو با دل و جون میشنویم دوست داشتی منشن کن 👆
بمیرم برای دلت وطنم
که با گوشه به گوشه قلبت
زخم های فراوان دیده ای..
چه داغ های بزرگی را تاب آورده ای،
چه مصیبت هایی را صبوری کرده ای،
بمیرم برای دلت وطنم
که هر بار شکستی و دوباره بال گشودی
تا رها شوی در آسمان آبی
می دانم که دیگر خسته ای
پس چرا پایان خوبِ داستانت
فرا نمی رسد🖤🖤