می‌دونید چی سخت‌تر از صبح پاشدن و رفتن سرکاره؟ دورکاری بدون آب و برق.🙂

می‌خواستم یه چیزی رو تو اپ راننده چک کنم، همین که روشنش کردم یه درخواست سفر اومد که یکی می‌خواست بره فرودگاه. یعنی دقیقا هم‌زمان با اینکه من سر کارم، یکی داره می‌ره مسافرت. واقعا همزمان بودنمون تو دنیا، هیچ ربطی به شبیه بودن شرایط‌مون نداره.🚶🏻‍♀️

یخ کم نریزید تو نوشیدنی یخ‌دار. ما به دوامِ خنکی احتیاج داریم.

مغزم امروز صبح بعد از بیدار شدن فقط سه چیز می‌خواست: آب، کافئین، یه جفت کفش جدید.

امروز می‌خواستم یه ویدیو رو تو یوتوب بذارم رو ریپیت، کلی گشتم، آخر فهمیدم تو منوی راست‌کلیکه. آره ببینید، یه سری فیچرها هست که فقط یه عده لازم دارن. اونا پیداش می‌کنن. لازم نیست همه‌ی امکاناتو بکنید تو چشم کاربرا.

آدمایی که یه رنگ، یه حال، یه چیز مخصوص دارن، هیچ‌وقت گم نمیشن تو ذهن آدما.

انرژیم برای شروع هفته فقط در حد تماشاست، نه مشارکت توش.

تهران جوری شده که محاله یه ربع پیاده بری و بوی گل نخوره تو دماغت.

این ایده تبلیغ تلفنی رو کی باب کرد؟ فحش‌های متنوع نثارش.

دورکاری.

امروز بدنم تو باشگاه بود، تمام فکرم تو کاسه آب‌دوغ‌خیارِ کشمش‌دارِ یخ.

تو دوستی‌های صمیمی یاد می‌گیری ببخشی، کمک کنی و شنونده باشی. امروز فهمیدم اینا توت می‌مونه و بقیه از بیرون کاملا حسش می‌کنن و همین باعث میشه آدم‌ها راحت‌تر باهات ارتباط برقرار کنن.

امروز میخواستم با اتوبوس برم قزوین، رفتم ترمینال دیدم حتی یه اتوبوس هم نیست و کلی آدم سرگردون بودن. گفتن همه رو بردن برای اربعین و تا وقتی نامه رفت و برگشتشون رو نیارن اجازه کار ندارن. تو هیچ دینی «عزاداری با آزار مردم» ثواب نداره و همه‌ش حق‌الناسه!

تبلیغات مراقبت پوست هر بار با یک اسکرین‌شات منو به فقر نزدیک‌تر می‌کنه.

نمی‌دونم «شنبه‌صبح‌»ها تقاص کدوم کار بدمه که هر هفته دارم پسش میدم.

این چه مدیه که هر چند وقت یه اختلال/فوبیا میاد رو بورس و همه میخوان داشته باشنش؟ یه دوره همه تریپوفوبیا (ترس از چیزای سوراخ‌سوراخ) داشتن، الانم OCD.

برای تجربه‌ی بهتر جامعه‌ی متنفر از تماس تلفنی، استیکرای تپسی رو به چت راننده و مسافر اضافه کردیم. خاک پای کاربرای ضد‌زنگ 🫡

«شوخی کردم» بهونه‌ی خوبی برای بی‌احترامی نیست!

احساس میکنم از وقتی غذاهامو سالم و کم‌کالری می‌پزم، همون اندک هنر آشپزیمم از بین رفته.

مـــ🍏ــــرداد