گفتن ندارد.

نمی‌دونم.

روز تمیزکاری و کثافت‌زداییه. از خارکسه‌های‌ بی‌ذوقِ زندگی‌نابلد دوری کنید.

گریه‌ی امروزتون رو کردید؟

ظرف‌های سرو تیرامیسوی آمالفی رو گرفتم و همین روزا اولین سوویاردی‌هارو می‌پزیم.

با هرکی که شوق زندگی داره رفیقم.

زرشک‌پلو با مرغ.

من هرچی به ذهنم می‌رسیده رو تو تولد‌های‌ گذشته‌ی خواهرزاده‌م گرفتم. امسال رو نمی‌دونم چی‌کار کنم. امروز روزِ داییِ دغدغه‌مند بودنه.

به پلی‌لیست نوامبر آمالفی یه‌عالمه ترک جدید اضافه کردم. امشب خوش می‌گذره.

امروز رمق ندارم. حال و‌ حوصله‌ی آدم‌ها رو هم ندارم. از دست خودم هم خسته شدم. شما ناهار چی دارید؟

امروز رو اختصاص بدیم به چاکلت‌چیپ‌های پرسنلیِ آمالفی.

امشب نیاز دارم خمیر پیتزا آمالفی باشم همونقدر بهم توجه بشه و روم حساس باشن

این ذره‌ذره گرمیِ خاموش‌وار‌ ما که قرار بود یک روز بی‌گمان سر بزند ز جایی و خورشید بشود خیلی وقته که هیچ خبری نیست ازش.

درود بر دمی دستگاهی.

نمی‌دونم.

ببار برایم.

با آدم‌ها حرف می‌زنم که تو چیزهای مختلف ازشون کمک بگیرم و وقتش که می‌رسه دیگه روم نمی‌شه پروسه رو پیش ببرم. اینه که همه‌ی کارها رو هزارسال طول می‌کشه انجام بدم.

نخوابید فوکاچای امشب رو نشونتون بدم.