لطفا رفتن به رستوران و بلندشدن بعد از دیدن قیمت ها رو نرمالایز کنید مرسی اه

دوستای فیک، قربون‌صدقه‌های فیک، بغل‌های فیک، تکست‌های فیک، نگران‌شدن‌های فیک، خوبتو خواستن‌های فیک... یه مشت بدردنخور که هیچ‌جای زندگیت دلت به بودنشون گرم نمیشه.

بچه ها من برای انجام یه پروژه تحقیقاتی نیاز به یه تعداد افرادی دارم که به ترجمه علاقه دارن یا در این زمینه فعالیت میکنن زیاد وقتتونو نمیگیره میشه اگه خودتون مایل هستید یا کسایی رو می‌شناسید ک میتونن کمکم کنن بهم پیام بدید؟

آدم بعضی وقتا یجوری در برابر ناملایمات زندگی مقاومتش زیاد میشه که خودشم پشماش میریزه

برای بقیه جوری بود که همیشه دوست داشت ینفر واسش اونجوری باشه

اینروزا شلوغم، خستم، تو خودمم، کم حرف شدم با بقیه تمایلی به حرف زدن با آدمها ندارم سرم تو لاک خودمه خودم با خودم با افکار تو سرم باهم حرف میزنیم، درددل میکنیم، دعوا میکنیم، همو دلداری میدیم و این نه که بد باشه، فقط نسبت به آدمی که از خودم میشناختم، برا عجیبه

متاسفانه تو نقطه ای از زندگی قرار گرفتم که عمیقا نیاز به یه دوست صمیمی دارم، از دوستای قدیمیم خیلی دور شدم، و منی که آدم به ظاهر اجتماعیم قدرت تشکیل دوستی های جدید رو هم به لطف زخم های قدیمی و مشکل اعتماد کردن، از دست دادم :)))

راستی بهتون گفتم دوستای دبیرستانم در حالی که جشن نامزدیم نیومدن و تنهام گذاشتن، رفتن توییت دوسال پیشمو ک گفته بودم دوستام با چندتا غریبه میخوان بیان خونم پیدا کردن گفتن چرا تو توئیتر راجبمون میگی؟! آره میگم چون اگه تو رفیق بودی حرفامو به تو میگفتم نه به آدمای هفت پشت غریبه.

حداقل الان وقتی خواستم ببینمت میدونم کجایی

امروز عجیب ترین حس تمام طول عمرمو تجربه کردم زیر بارون شدید، پیچیدن صدای باد بین درختا، قدم زدن بین قبرایی که هرکدوم یه داستان چندساله زیرشون خاکه و گشتن دنبال رفیقی که بی‌خبر تنهات گذاشته

انقدری که این چندوقت خبر مرگ شنیدم واقعا دارم میترسم واقعا عمر آدمی به یه مو بنده

تو کمتر از ۲۰ روز، ۴ تا خبر مرگ شنیدم از نزدیک ترینم که تا تا غریبه ترین از جوون تا پیر و تو همین ۲۰ روز فهمیدم واقعا زندگی به مو بنده، مرگ همیشه بیخ ریشمونه و به هیشکی رحم نداره تلخه، اما تو همین چندروز جمله‌ی "باید از تک تک لحظات زندگی لذت ببریم" رو با عمق وجودم درک کردم

واقعا لعنت به پریود که همیشه درست موقعی که بعد کلی بدبختی خودتو سرحال کردی میاد پاچه‌تو میگیره ول نمیکنه

ولی این ۱۲ روز جنگ دیگه تیر آخر بود واسه ثابت شدن اینکه تمام کسایی که روشون حساب میکردم فیک بودن و اونایی که اصلا فکرشو نمیکردم بیشتر بهم اهمیت میدادن

#نیوآواتار😌

دیشب فیلم خاطرات یک قتل رو دیدم و هنوز تو شوکم

ولی عزیز دلم، تو بلند میشی درست جلوی همون کسایی که زمین زدنت ؛)

رفتم تست بازیگری بدم کارگردانه برای اتود دقیقا دست گذاشت رو بدترین تروما های زندگیم و ازم خواست اجراشون کنم هیچی دیگه هم تستم خراب شد هم حالم زیبا نیست؟ :)

خب گویا جزو نفرات اولویت دارشون بودم و بله قبول شدم 😁

خدا کار هیشکیو به مطب و بیمارستان نکشونه آدم قشنگ چندسال پیر میشه