آمیخته‌ای با جان یا پرتو جانانی... #مولانا

در جست‌وجوی توست... اسبی که می‌دود... آهسته در رگم... #رحمانی

از خود می‌روم... از تو می‌آیم... هر بار در آیینه می‌نگرم.... #صمیمی

نوشته ، نقص‌ها با سماجت از شما می‌خواهند که اگر آن‌ها را دیدید...خودتان را به ...آن راه....بزنید... آن راه هم بسته است... عمرا کوتاه بیاییم ....نمی بینیم اصلا .....

ای مدعی که می‌گذری بر کنار آب... ما را که غرقه‌ایم.. ندانی چه حالت است... #سعدی

ریشه‌ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت... #بهمنی

شهر از صدا پر است ولی از سخن...تهی... #نادرپور

یار ما را گو سلامی ... دل همیشه یادِ اوست ... #حافظ

نِی می‌زدم کنار هیمه‌ی تنهایی... #رحمانی