سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile
سیولیشه

@siyolisheh

مرا خواهند گفت: «ای زن نیمه‌هرجایی، اکنون تو را چه سود، که نشناختی آنچه را که مردگان بر آن گریانند؟»

ID: 1705592543482683393

calendar_today23-09-2023 14:39:07

3,3K Tweet

941 Takipçi

128 Takip Edilen

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

به هلو حساسیت غریبی دارم؛ پوستش صورتم رو سرخ و ملتهب می‌کنه و به خارش می‌ندازه. تا توی چشم‌هام هم پیش می‌ره و یک صورت آماس‌کرده با چشم‌های نیمه‌باز برام می‌مونه. به پوست‌گیر هلو نیاز دارم؛ ترجیحاً یک مرد صدونود سانتی ترکه‌ای.

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

گوته برای یکی از وزرا نامه نوشته و پول خواسته: «پول از جیب‌های من می‌رود، همچون آبی که از آبکش سرازیر می‌شود.» کاش شمارۀ لاریجانی کوچک رو داشتم و با نوشتن این جمله، می‌خواستم صدوپنجاه میلیون تومان برام بزنه.

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

توماس مان بعد از جنگ دوم حین سخنرانی‌ش دربارۀ آلمان و آلمانی، با نقل‌قول از گوته آرزو می‌کنه: «آلمانی‌ها هم چون یهودی‌ها پراکنده و در سراسر جهان پخش شوند.» رنج ملت بودن، شرم از سرنوشت شوم مشترک، «من از این‌هام، من مثل این‌هام، ما رو از کنار هم بتارونید.»

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

بالاخره بعد بیست‌وهفت سال تصمیم گرفتم باور کنم در رابطه بودن، سفر کردن و مهمونی رفتن جز بدحالیِ در حین و بعدشون چیزی برام ندارند. دائماً خودم رو در معرضشون می‌ذارم و بلافاصله شروع می‌کنم به عذاب کشیدن. نمی‌دونم، لابد تسکینم جای دیگری باشه، توی قبر مثلاً.

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

«بدون عشق نه هستی وجود دارد و نه زندگانی... آه! من وجود دارم، و شادمانم - از مجرای عشق است که شادمانم. اندیشه‌هایی که از فرط شکوه، فشار روحی طاقت‌فرسا، و عشق‌های بداختر به بیراهه افتادند، همه و همه هلدرلین را دچار جنون کردند. آیا بر من نیز چنین خواهد رفت؟»

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

شرایط امن برای من همیشه در آستانه بودنه؛ در آستانۀ تزلزل، زیستِ پیشاآشوب، بی‌امنیت، در انتظار ناامیدی.

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

نامه‌ای که الان از کافکا خوندم تپش قلبم رو بالا برد و زود اومدم زیر پتو پناه بگیرم، اما قبل از رسیدن به اتاق اشک یخه‌م کرد.

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

چرا این معمار-پولدار-نازنازی‌ها جایی شبیه به رزیدنسی در یکی از ویلاهای شمالشون که پنجره‌هایی رو به درخت داره، به من فقیر اختصاص نمی‌دن تا این نیمه‌متن رو تبدیل به چیزی کنم؟ (معمار رو بابت محبت شخصی خودم به این قشر نوشتم.)

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

یوناس مکاس دیدم و یادم اومد چیزی شاعرانه دربارۀ گربه‌ها و بچه‌ها وجود داره.

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

در جواب این پسره که پرسید ادبیات رو دوست داشته‌م یا به دلایل دیگه‌ای درش تحصیل کردم، گفتم: «نه، من شیفتۀ ادبیاتم.» و بعدش زار زار گریه کردم.

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

همین‌طور که از رادیو سمفونی شمارۀ ۳۱ هایدن پخش می‌شه، کتاب می‌رسه به هفتم ژوئن ۱۸۴۳ و هلدرلین می‌میره. هیچ‌چیز زندگی‌م واقعیت نداره؛ حتی شوریدگی‌م در تأثیر و تأثر از چیزهاست، چیزهای منقضی.

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

نام: استاد هلدرلین ماهیت بیماری روانی: پریشان احوالی علل بیماری: عشق نافرجام، ضعف شدید، افراط در مطالعه از نسخه‌هاش در آسایشگاه روانی: ۲۵۰ میلی‌لیتر شراب برای دو روز تریاک خالص، چهار گرم شکر سفید، یک اونس

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

خونه‌های زیادی عوض کردم تا متوجه شدم برای یک موجود صدوشصت سانتیِ سی‌وهشت کیلویی تنها، چهل‌وچهار متر و نیم مناسب‌ترین متراژه. الان همه‌چیز اندازه‌ست؛ فیت و دقیق.

سیولیشه (@siyolisheh) 's Twitter Profile Photo

کافیه یک ماه مردی به خونه‌ت رفت‌وآمد کنه تا اتاقت برای مدت‌ها بوی مرد بگیره؛ بویی که نه خوب و نه بده، هیچ مشخصۀ خاصی نداره و منحصر به هیچ مرد بخصوصی نیست، فقط نشانۀ شومی از حضوری بلندمدته.