گر آن عیار شهر آشوب، روزی حال من پرسد بگو خوابش نمی گیرد به شب، از دست عیاران سعدی

اعتباری نیست به خلق جهان…

در تاریک‌ترین روزهای زندگی‌ات این را بدان که خدا در جواب صبرهایت، درهایی را برایت می‌گشاید که هیچ‌کس قادر به بستن‌اش نیست🤍

. کسی که با تو سرد رفتار میکنه جای دیگه دلش داره گرم میشه 🍷🚬

عاشقان از بیش و کم آسوده‌ اند از وجود و از عدم آسوده اند همدم جام اند و با ساقی حریف عرفانه دم به دم آسوده اند شاه نعمت‌الله ولی

امان از نگاه.. دلم نگاهی را میخواهد ... که می‌شود برایش جان داد!

با چشم بسته آدمها رو دیدن ، به تو قبل از دوراهی ها رسیدن...

انقدر سنگتو به سینه زدم، [سنگیـ]ـن شدم. ‌‌‌‌

در نهایت هر شب باید بخوابم و هر صبح بیدار شوم. تلخ‌ترین و شیرین‌ترین اتفاقات فراموشم خواهد شد. آدم‌ها می‌آیند و می‌روند و من با همین چند عادت روزانه با زندگی جلو خواهم رفت…. «دیدید چه زود فراموش میشید؟ حالا بخوابید..»🫠

. ور گُل کند صد دلبری ای جان تو چیز دیگری #مولانا .

ما زن‌ها رسم خوبی داریم. زمانه که سخت می‌گیرد، شروع می‌کنیم به کوتاه کردنِ ناخن‌ها، موها، حرف‌ها، رابطه‌ها...

یه عزیزی می‌گفت؛ زیاد که عادت کنی به دلسوزی کردن، دیگران هم عادت می‌کنن به سوزوندن دلت... ((راست میگفت))

بوسه ای از سر مستی به لب یار زدم آتشی بر دل دیوانه و بیمار زدم مست روی و مست جان و مست ساقی و سما طعنه ای از ته دل بر رخ هشیار زدم #سعدی

باز هم شب شد و من ماندم و تکرار غزل قلمی دست من افتاد به اصرار غزل مبحث هندسه و یک ورق کاغذ و بعد محور عشق من و چرخش پرگار غزل یک جنون در دل من رقص کنان می کوبد سر احساس مرا بر در و دیوار غزل #محمدعلی_بهمنی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

از تو غزل سرایم و یاد کنم یاد تو را شب که شود طلب کنم یاری و امداد تو را شادی من ز شادیت شاد بکن حال مرا کاش ببینم ای نفس، آن دل دلشاد تو را شهریار

خوش به حٖال دل فرهاد كه در مدت عمر مزه ي تلخ ترين خاطره اش شيرين است #رودکی

عطرش خاطره هایم را پر کرد رفت اما خاطره،عطرش را بخاطر سپرد #هدیه_غریفی

اشک پروتئین دار!! شاید باور نکنید اما اشک حاوی پروتئین است؛ اشکی که با دیدن یک فیلم غم انگیز پدید می آید از اشکی که حاصل از بوی پیاز است، پروتئین بیشتری دارد!

ولی من هرچی دلم خواست نشد، توام یکیش...

نمی‌دونم والا، فعلا منتظرم چایی دم بکشه تا ببینم بعدش چی‌ پیش میاد.....