گرچه او هرگز نمی‌گیرد زحال ما خبر،درد او هر شب خبر گیرد زسر تا پای من

همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم،ودر آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی

تو همان جرعه آبی که نشد وقت سحر،بزنم لب به تو و زود اذان را گفتند

دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست،جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است،ناکسی گر ز کسی بالا نشیند عیب نیست،روی دریا خز نشیند قعر دریا گوهر است،شصت و شاهد هر دو دعوی بزرگی می کنند،پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است،

آدمی هر چند عاقل باز غافل میشود،تور و ماهیگیر باشد آب هم گل میشود،ساده می‌گویم نیازی نیست پیغمبر شوی،تو خودت باشی به قلبت وحی نازل میشود،کج شده راهت اگر در زندگانی غم نخور،قبله هم گاهی به چپ یا راست مایل میشود

برایت ماه من امشب انار جان کنم دانه،تو می ارزی به این جان دادن پیمانه پیمانه

شبحی چند شب است افت جانم شده است،اول اسم کسی ورد زبانم شده است،حتم دارم که تویی آن شبح آیینه پوش،عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش،آن الفبای دبستانی دلخواه تویی،عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی،

سیاوش وارم از آتش نباشد هیچ پروایی،ندارم خاطری آشفته از زلف دل ارایی،به ناخن میزنم بر تار این دل امشب اهنگی،که تا کابوس وحشت را گریزانم به آوایی،نه هر صاحبدلی داند تمیز سنگی از گوهر،مگر گوهر شناسی آید از دامان دریایی

زدست و پای دل بند بلا وا می کنم امشب،زمجنونی به یادش رو به صحرا می کنم امشب، بیا مطرب بزن در پرده آن اهنگ داوودی،که با شعر و غزل کار مسیحا میکنم امشب،ز چشم آسمانی رنگ او می‌خوانم ایاتی،به چشم آبی اش یادی ز دریا می کنم امشب

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده به آب،در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

دلت شاد و لبت خندان بماند،برایت عمر جاویدان بماند،خدا را می‌دهم سوگند بر عشق،هر آن خواهی برایت آن بماند،به پایت ثروتی بی حد بریزد،که چشم دشمنت حیران بماند،سال نو را به همه دوستان تبریک عرض میکنم،با آرزوی موفقیت و کم شدن شر شیاطین از این سرزمین

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد اما مرا به عمق درونم کشید و رفت شبتون به سلامت،سلام